الهی!
آب عنایت تو به سنگ رسید، سنگ بار گرفت
سنگ درخت رویانید،
درخت میوه و بار گرفت
درختی که بارش همه شادی،
طعمش همه انس،
بویش همه آزادی.
درختی که بیخ آن در زمین وفا
شاخ آن بر هوای رضا،
میوه آن معرفت و صفا،
حاصل آن دیدار و لقا.
الهی!
از وجود تو هر مفلسی را نصیبی است،
از کرم تو هر دردمندی را طبیبی است.
از سعت رحمت تو هرکسی را بهره‌ایست،
از بسیاری صوب بر تو هر نیازمندی را قطره‌ایست...
خواجه عبدالله انصاری

الهی! تو را به پاس انعام و الطاف بی‌کرانت می‌ستایم. تویی که از ما به ما آگاه‌تر و مهربانتری.
تویی که تمامی قوانین و فرامینت بر هدایت و امنیت و سعادت و بهروزی بشریت، تأکید می‌ورزند. تویی که با هر زبان مرا می‌نوایی تا روه خوشبختی و سعادت پیش رو گیریم. تویی که تمامی جلوه‌هایت، به ما درس محبت و مهرورزی، بخشش و فداکاری می‌آموزد. تویی که بیابانها و سنگهای سخت و سوزان را آفریدی تا به ما بفهمانی که دل سخت و سنگ نمی‌تواند بستری برای رویش درختان و گیاهان خیر و سعادت باشند. تویی که به ما چشمان سر دادی تا بدان نظم و نظام هستی را نظاره کنیم و لزوم پیروی از نظم و قانون را یاد بگیریم. تویی که به ما چشمان عقل دادی تا بدان رمز و راز رویش گلهای زیبا و معطر را در کنار خارهای موذی بدانیم و قانون همزیستی با مخالفان را یاد بگیریم. تویی که به ما زبان دادی تا بدان خواستها و نیازهای خود را با هم در میان بگذاریم و مشاکل خویش را بدو حل و فصل کنیم.
تویی که به ما گوش دادی تا به سخن دیگران گوش بسپاریم...

الهی! به پیامبرت هزار درود می‌فرستم.

اویی که تو را با وصف «خلق عظیم» تعریف و تمجید کرده‌اید، و او را مظهر رحمت برای کل جهانیان خوانده‌اید. اویی که اشکهای رنجش و خونهای زخمش ظلم و ستم و بی‌مهری را خاموش و چراغ عدالت و محبت را روشن کرد. اویی که تا آخر زندگی‌اش با لبان تشنه‌اش و با شکم گرسنه‌اش همراه با آن همه آزار و اذیتها، همچنان برای نجات بشریت از یوغ بندگی و بردگی و سنگدلی... تلاش کرد.

الهی! پیامت را ارج می‌نهم.

پیامی که تو را به ما شناساند. پیامی که می‌خواهد ریشه‌های ظلم و ستم و خونریزی را از اعماق دل بشریت برکند و نهال عدالت و محبت و برابری و برادری را بکارد.
پیامی که آزادی، امنیت و رفاه را برای بشریت به ارمغان آورْدْ و بدانها معنی بخشید. پیامی که به ما می‌گوید: اگر فردی به ناحق کشته شود بسان آنست که تمام بشریت کشته شده‌باشند و هر که یک فرد را از مرگ نجات بهشد بسان آنست که تمام بشریت را از مرگ نجات داده باشد. پیامی که به ما می‌گوید: زنی به خاطر حبس گربه‌ای وارد جهنم شد؛ و مردی به خاطر رفع تشنگی سگی وارد بهشت شد.
پیامی که به ما می‌گوید: ‌مسلمان کسی است که آنچه را برای خود می‌خواهد برای دیگران نیز بخواهد و مسلمان از دست و زبان او در امان باشند و..
جامعه‌شناسان و روانشناسان معتقدند که خواسته یا ناخواسته هر عملکردی عکس‌العملی و هر کنشی واکنشی را در پی خواهد داشت.
وضعیت اسفبار کنونی جهان اسلام نیز از این قاعده مستنثنی نیست؛ زیرا اشغال مستقیم و غیر مستقیم سرزمینهای اسلامی توسط آمریکا و اسرائیل و... و جنایت‌آفرینی آنها در کشورهای اسلامی و کشتن و آواره کردن میلیونها مسلمان در سرزمین مادری‌اشان و تخریب منابع اقتصادی و زیرساختهای اقتصادی‌شان و سکوت و حتی گاهاً و یا تلویحاً حمایت دولتهای به اصطلاح اسلامی از این جنایت‌های وحشیانه؛ همگی در بروز قیام‌هایی مسلحانه توسط بعضی از گروهک‌های اسلامی، دخیل می‌باشند.
«رابرت پیپ» می‌گوید: «شواهد به خوبی نشان می‌دهد که چطور حضور نیروهای آمریکایی عامل اصلی (تروریست انتحاری) است زیرا اگر بنیادگرایی اسلامی نقش اصلی را به عهده داشت ما می‌بایست شاهد فعالیت گروه عظیمی از تروریستهای انتحاری از بزرگترین کشورهای بنیادگرای اسلامی نظیر ایران باشیم چرا که این کشور 70 میلیون جمعیت دارد که سه برابر جمعیت عراق و عربستان سعود یاست اما تا کنون هیچ کس از ایران در حملات انتحاری القاعده شرکت نداشته است و در مورد حضور تروریستهای انتحاری ایرانی در عراق نیز مدرکی در دست نیست.
سودان کشوری است با 21 میلیون جمعیت و دولتی شدیداً بنیادگرا دارد بطوری که اسامه بن لادن در دهه 1990 مدت سه سال در این کشور زندگی کرد چون مجذوب ایدئولوژی سودان شده بود با وجو این تاکنون هیچ سودانی جزو تروریستهای القاعده نبوده است.
من دارای اولین اطلاعات بدست‌آمده و تکمیل شده از تمام عملیاتهای تروریستی انتحاری شبکه القاعده از سال 1995 تا 2004 هستم و هیچ یک از تروریستهایی که مرتکب آن شده‌اند از کشورهای بزرگ بنیادگرای مسلمان نیستند. سه چهارم از آنها عمدتاً اهل کشورهایی هستند که در آن‌ها از سال 1990 تا کنون آمریکا نیروهای مسلح مجهز و رزمنده مستقر کرده است. در این رابطه باید به خود عراق اشاره کرد. قبل از اشغال آن هرگز حتی یک حمله انتحاری در طول تاریخ این کشور روی نداده بود. اما از زمان حمله به عراق حملات انتحاری به سرعت چشمگیری افزایش پیدا کرده است. در سال 2003 ما شاهد 20 حمله انتحاری بودیم در سال 2004 تعداد آن به 48 و فقط در نیمه اول سال 2005 به بیش از 50 حمله افزایش یافت. از زمان استقرار بیش از 150 هزار نیروی آمریکایی هر ساله حملات انتحاری به دو برابر افزایش یافته است.»[1]
نیت این گروهها (بنا به قول خویش) ادای وظیفه دینی و هدفشان نیز آزادسازی جهان اسلام از دست استعمارگران خارجی و داخلی است.
این، هدفی بسیار بزرگ و مقدس می‌باشد و به همین خاطر است که بعضی‌ها توان کنترل احساسات خویش را از دست داده‌اند و می‌خواهند با سرعت بسیار بالا هر چه زودتر به این هدف والا دست یابند. اما قدرت بالای استعمارگران و نیروی مجهز و پیشرفته آنها این سرعت غیرمجاز را بسیار پایین آورده و رسیدن به این هدف را بسیار کند کرده؛ این حرکت پرسرعت و آن همه زیگزاگها موانع توقف‌گاه‌ها باعث شده‌اند، این گروهها دچار افراط شوند و راه خلاف را پیش رو گیرند و ناآگاهانه سیاست (هدف وسیله را توجیه می‌کند) دنبال نمایند.
آنها عملاً با استفاده غلط از متون دینی می‌خواهند کشتن خبرنگاران، جهانگردان، مسافران، ورزشکاران، دانش‌آموزان و دانش‌جویان و در کل شهروندان بی‌گناه غیر نظامی را توجیه کنند و آنها را وسیله رسیدن به هدفی مقدس نمایند.
این روش بسیار غلط و غیر منطقی و غیر مشروع است؛ زیرا استفاده ابزاری از مظلومترین و در عین حال فعالترین اقشار جامعه همانند خبرنگاران، کارگران، دانش‌جویان... جرم و جنایتی است نابخشودنی و غیر قابل قبول و هرگز مورد تأیید دین نیست. و کاملاً با روش ارائه شده دینی و دعوتگری دینی و مقاصد شریعت ناهم‌خوانی دارد. (این رساله تا حدودی به این مسئله خواهد پرداخت).
و این تندرویها و کج‌رفتاریها ناشی از فقر تئوریکی و گروههای تندرو اسلامی و خلط برخی از مضامین و مفاهیم دینی توسط آنها است.
گروه‌های تندرو اسلامی، دو مفهوم جامعه‌شناسی را با هم خلط کرده و وظایف و مسئولیت آندو را از هم جدا ننموده‌آند. آنهم مفهوم جامعه (حکومت) و جماعت (گروه) می‌باشد.
جامعه دینی: مجموعه‌ای از استعدادها و تواناییها که توسط قدرت برتر کانالیزه و پستهای آنها تعیین شده باشند؛ و شامل قوای سه‌گانه و نیروی نظامی و نهادهای گوناگون مدنی... می‌باشد.
مسئولیت و وظیفه آن هم خدمت رسانی علمی، دینی، فرهنگی، بهداشتی و ... به مردم و اجرای عدالت در جامعه و تأمین امنیت و آسایش و رفا و آزادی برای شهروندان و تصمیم‌گیری درباره نیازها و خواستهای مردم و ارائه‌ی راهکارهای علمی برای برآورده نمودن آنها است.

اما جماعت: یکی از زیرمجموعه‌های جامعه یا حکومت اسست و هرکز مصداق مفهوم جامعه واقع نخواهد شد و به تنهایی از عهده وظایف و مسئولیت آن بر نخواهد آمد. و باید موارد و مسایلی که مختص جامعه است و تنها در چارچوب آن می‌توان آنها را انجام داد، همچنان به حال خود باقی بمانند و به صورت مستقل یا تفکیکی و یا گروهی به انجام نرسند؛ مواردی همانند اجرای حدود و دفاع نظامی یا مبارزات مسلحان علیه متجاوزان...

فقهای اسلامی بر این مسئله اتفاق نظر دارند که حدود الهی و دینی باید در چارچوب حکومت مستقل اسلامی، اجرا شوند. پیامبر اسلامی (ص) نیز تا وقتی که در مکه و در قالب یک جماعت بود هرگز دست به مبارزات مسلحانه نزد، اما وقتی که به مدینه هجرت فرمود و در آنجا حکومت (از جمله زیرمجموعه آن یعنی نیروی نظامی) را تشکیل داد، از آن موقع به بعد در مواقع لزوم برای دفاع در برابر حملات دشمنان از نیروی نظامی استفاده کرد و مبارزات مسلحانه را به کار گرفت.

زیرا غیر ممکن است که بتوان در قالب جماعت (گروه) بنحو احسن از عهده وظایف اصلی خود به عنوان دعوتگر، همانا روشنگری و دعوتگری دینی و همچنین امر نظامی‌گری و مبارزات مسلحانه علیه دشمنان تا دندان مسلح برآمد.

گروه‌های تندرو اسلامی، هنوز که در قالب گروه باقی مانده‌اند، در صدد اجرای وظایف و مسئولیت حکومت و جامعه هستند و هم و غم خود را معطوف به مبارزات مسلحانه علیه دشمنان متجاوز، در هر شرایط و در هر مکان و زمانی، نموده‌اند، و وظیفه اصلی خود را به عنوان دعوتگر در حاشیه قرار داده و یا اهمال کرده‌اند.

در متون دینی ما «غصب» دارای مفهوم و دامنه‌ی گسترده‌ای است. اما ما آن را خاص اموال منقوله و غیرمنقوله کرده‌ایم و تنها در این چارچوب از آن بحث به میان می‌آوریم. در حالی که غصب دامنه‌ای گسترده و انواع گوناگونی دارد که خطرناکتر از همه آنها، عصب واژگان کلیدی دینی است، غصب واژه‌هایی که اساس کار فکری-دینی به شمار می‌آیند، که هر گونه دخل و تصرف در آنها تبعات و پیامدهایی بسیار ناگوار را برای دین و فهم دینی به بار خواهد آورد؛ ولی متأسفانه اصلاً و یا بسیار کم از آن بحث نمی‌شود و در تحقیقات و بحثها و پژوهش‌ها از جمله از آن ذکری به میان نمی‌آید.

از جمله‌ی آنها، غصب واژه جهاداست، که توسط پرشوران و شورانگیزان کج فهم و بدفهم به اسارت گرفته شده و پرونده اعمال خشونت‌آمیز و تروریستی خود را بدان مهر خواهند کرد و از آن سوء استفاده سیاسی می‌کنند، و از دامنه‌ی گستره آن کاسته‌آند و بدان چهره‌ای خشن داده‌اند و نمای اصلی آن را به کلی زیر لایه‌های جمود فکری خویش پنهان و یا ذوب کرده‌اند... مشکل اساسی آنها خلط دو مفهوم دینی و ارائه‌ی تعریف نادرست همانا از «جهاد و قتال» است. ایشان در تعریف آن دو آورده‌اند یعنی «تلاش همیشگی خشونت‌آمیز و مسلحانه علیه دشمنان دین» در حالی که در متون دینی، مفهوم و مصداق آندو کاملاً از هم جدایند و هر یک از آنها دارای تعریفی جدا و خاص می‌باشند.

در مفهوم دینی «جهاد: تلاش مسالمت آمیز و همیشگی در راستای تحقق اهداف والای دین و دارای مفهوم و مصداقی عام می‌باشد».

و «قتال نیز یعنی: تلاش خشونت‌آمیز مشروع و موقت علیه دشمنان متجاوز و دارای مفهوم و مصداقی خاص است.»

دکتر محمد عماره می‌گوید: «جهاد عبارت است از بذل تمامی تلاش و کوشش قولی و عملی فرد مؤمن برای تبلیغ اسلام و تحمل انواع و اقسام مشقات و زحمات در راه خدا. و قتال بر عکس آنچه که برخی ادعا می‌کنند، از ارکان دین و جزو جوهر و مقاصد آن نیست؛ زیرا جنگ و پیکار (قتال) به عنوان راه‌کاری در دعوت اسلامی مدنظر نبوده است و اساساً جنگ نمی‌تواند مولد یقین قلبی و ایجاد کننه‌ی ایمان درونی باشد، بلکه قتال و جنگ را مسلمانان به عنوان شیوه‌ای تدافعی به کار گرفته‌اند تا با کاربست آن از آزادی دعوت اسلامی و آزادی اعتقاد مسلمانان در برابر متجاوزان حمایت و محافظت نمایند... نباید به آنچه که کوته‌اندیشان و آموزگاران سبک‌سرشان بیان می‌دارند که دین اسلام به نیروی شمشیر گسترش یافته و قتال فی نفسیه مطلوب دین بوده توجه کرد؛ چرا که قرآن در کلیت خود خلاف دیدگاه آنان را به اثبات می‌رساند. اما باید گفت که قرآن، خود بین دو مفهوم جهاد و قتال به صراحت تفکیک و تفاوت قایل است این افراد هستند که در بسیاری مواضع از قرآن تفسیری نادرست ارائه می دهند...»[2]

استاد ناصر سبحانی می‌گوید: «با توجه به نصوص دینی و سیره نبوی معلوم خواهد شد که جنگ آخرین گزینه‌ای است که مسلمانان برای دفاع از خود از دعوت دینی بدان متوسل خواهند شد.»[3] وهمراه با این، اسلام برای تجویز نسخه جنگ یا قتال شرایطی قرار داده که باید کاملاً متحقق گردد از جمله:

1. آمادگی درونی: به معنای اینکه فرد مراحل دعوت بالحکمه و موعظه حسنه و جدال با التی هی احسن را سپری و آیت آفاق و انفس را در خود تعبیر کرده باشد.

2. آمادگی بدنی...

3. آمادگی اجتماعی... وهمراه با این‌ها باید جامعه (نه جماعت یا گروه) استعداد جنگ ونیاز و حاجت بدان را داشته باشند.[4]

4. آمادگی نظامی و تسلیحاتی:

خداوند بزرگ می‌فرماید: واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عوالله و عودکم...

دکتر عبدالکریم زیدان در شرح این آیه می‌گوید: «خداوند به ما دستور داده که توان نظامی خود را ارتقا دهیم تا عامل بازدارنده برای دشمنان باشند و آنها نتوانند علیه خدا و مسلمانان در سطح بازدارندگی و باعث ترس و هراس دشمنان باشد و این هنگامی خواهد بود که قدرت مسلمانان بزرگتر و قوی‌تر از دشمنان باشد، بگونه‌ای که دشمنان جرأت حمله به مسلمانان ودولتهای مسلمانان را نداشته باشند، و علاوه بر آن باید دشمنان مأیوس و ناامید باشند از اینکه اگر به مسلمانان و یا دولتهای اسلامی حمله نمایند برای خود بهره‌ای ببرند. ارتقاء قدرت نظامی و تسلیحاتی به چنان سطحی که باعث ترس و هراس دشمنان باشد، چیزی ضروری است و جایز نیست نسبت به ان سستی و تنبلی به خرج داد.

و این کافی نیست و درد ما را درمان نخواهد کرد، که تنها بگوییم ما بر حق هستیم و آنها بر باطلند و در نهایت ما بر آنها پیروز خواهیم شد بلکه لازم است قدرت و نیرویی وجود داشته باشد که از حق حمایت کند و باطل و اهل باطل را سرکوب نماید و آنها را از تجاوز به دولت اسلامی باز دارد.»[5]

این مسئله‌ای بسیار مهم و حساس و سرنوشت ساز است و لازم است مسلمانان هنگامی دست به جنگ نظامی ببرند که به این فرمان الهی توجه جدی، و برای تحقق آن سرمایه‌گذاری مادی و معنوی کرده‌باشند. چرا که امروز در جنگ نظامی، سلاح مدرن و پیشرفته حرف اول را خواهد زد. و پیروزی در این جنگ نظامی، سلاح مدرن و پیشرفته حرف اول را خواهد زد. و پیروزی در این جنگها از آن کسانی‌اند که از سلاح مدرن و پیشرفته برخوردار باشند، و اساساً قدرت بالای نظامی وتسلیحاتی شرط پیروزی به شمار خواهد آمد.

اما امروز مسلمانان، اجرای این فرمان الهی را اهمال کرده و در راستای تقویت نیروی دفاعی و نظامی و تسلیحاتی کارنکرده و برای آن سرمایه‌گذاری مادی و معنوی ننموده‌اند. همین عدم توانائیها باعث شده‌اند که کشورهای قدرتمند از خارج به آسانی بتوانند در چرخه سیاست آنها دخالت کنند و حتی نقش اول را در تصمیم‌گیری سیاسی و ... بازی کنند و یاا ینکه بتوانند به آسانی کشورهای مسلمان‌نشین را اشغال نمایند.

و از جانب دیگر نیز همین مسئله است باعث شده که جوانان پرشور، صحنه دفاع از میهن و ملت و دین راخالی ببینند و توان کنترفل خود را از دست بدهند و دست به عملیات مسلحانه بزنند.

اما تصمیم‌گیری این گروه‌های تندرو اسلامی نیز عجولانه و غیرواقع‌بینانه است، زیرا آنها می‌خواهند با قرائت آیات نصر و با نیرویی کلاسیک و سلاحهایی پیش پا افتاده به جنگ با نیروی قدرتمند و پیشرفته و مدرن بروند و دست آنها را از کشورهای منطقه کوتاه کنند... ولی می‌بینیم تا به حال آنها موفق نشده‌اند؛ و همین عدم موفقیتها است که گروهها تندرو اسلامی را وادار به ارتکاب اعمال نامشروع و غیرمنطقی کرده و آنها را وادار به رو کردن به توجیه‌های غلط و نادرست برای کشتن خبرنگاران، مسافران، ورزشکاران، دانشجویان و ... نموده است.

گروه‌های تندرو اسلامی نه اینکه با این گونه رفتارهای نامشروع و غیرمنطقی نمی‌توانند کشورهای اشغالگر را مجبور به فرار و خروج نمایند، بلکه عملاً برای ابقای آنها بسترسازی خواهند کرد.

و ناآگاهانه کشورهای اشغالگر را برای کسب مجوز بین‌المللی برای ماندن خویش، یاری می‌نمایند.

و اینگونه‌ رفتارها صد در صد به سود منافع درازمدت کشورهای اشغالگر و به ضرر خود و مردمان بی‌گناه تمام خواهد شد.

یکی دیگر از موارد فقر و تئوریکی گروه‌های تندرو اسلامی این است که آنها فاقد برنامه‌ریزی کلی و فراگیر و سیاست کارآمد، می‌باشند؛ به عبارت دیگر آنها آینده‌نگر نیستند و تنها برای دوران «تأسیس» برنامه‌ دارند و فقط این دوران رادر نظر دارند، و همین که به دوران «استقرار» رسیدند، فوراً به بن‌بست خواهند رسید و با مشکلات عدیده ودست و پا گیر سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیکی و اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و نمی‌توانند با شرایط منطقه‌ای و جهانی خود را هماهنگ نمایند، و به همین خاطر است که حیات سیاسی آنها در دوران استقرار زیاد دوام نخواهد آورد. نمونه عینی آنهم طالبان بود که با برنامه‌ریزی و سیاست ناکارآمد و با شور و شوقی، ناگهان به منصب حکومت رسید؛ اما از آنجا که برای دوران استقرار برنامه و سیاستی کارآمد و شفاف نداشت این حکومت با مشکلات دست و پا گیر و عدیده‌ی سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیکی و برخورد اجتماعی و برنامه‌ریزی دولتی روبه‌رو شد، و دیری نپایید که مرگ سیاسی خود را با چشمان سر دیدند...

یکی دیگر از مشکلات فکری گروه‌های تندرو اسلامی، نداشتن فقه واقع و فقه تطبیق می‌باشد.

آنها معتقد به تطبیق نصوص دینی با واقعیت و شرایط زمانی و مکانی و تنزیل دوباره نصوص دینی و بر واقعیت موجود نیستند. آنها مجموعه‌ای از نصوص دینی که مرتبط با تئوری خویش می‌باشند را بدون در نظر گرفتن اسباب نزولشان به دست گرفته و برای فعالیت بخشیدنشان مصرانه تلاش می‌کنند. و قرائت و فعالیت خود را حق مطلق می‌پندارند و با استفاده از حربه تکفیر و تفسیق به جنگ با دیگر قرائتها و فعالیتهای دینی رفته و آنها را باطل محض قلمداد می‌کنند.

آنها در هر واقعیتی معتقد به تطبیق آیات قتال‌اند و خشونت‌ورزی و تکفیر به ویژگی اصلی آنها تبدیل شده است. و قتال که در اسلام حالتی عارضی دارد و ابزاریاست که در حالت خاص باید از آن برای دفاع از دعوت دینی استفاده شود؛ آنها آنرا ویژگی و حالتی اصلی در دین تلقی می‌کنند و آن را به هدف تبدیل کرده‌اند. و هرکز مشارکت پارلمانی و فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی و دموکراتیک را به عنوان رهیافتی برای قبض قدرت و کوتاه‌کردن دست استعمارگران از سرزمینهای اسلامی، قبول ندارند و شدیداً آنرا رد و تکفیر نموده‌اند!...

در حقیقت اشغال سرزمین‌های اسلامی و جنایت‌آفرینی ابرقدرتها در این نواحی و تبلیغات زهرآگین آنها و برخورد و عکس‌العمل ناکارآمد و نامناسب و نامشروع و غیرمنطقی گروه‌های تندرو اسلامی با اشغالگری خارجی و استثمارگری داخلی؛ عملاً باعث شده‌اند که چهره‌ای خشن و حشتناک و سفاک از اسلام به جامعه بشریت ارائه شود، به گونه‌ای که ذکر آن نمادی از جنگ، ترور، خشونت، خونریزی... را در اذهان تداعی می‌کند.

لذا لازم است که واعظان، نویسندگان و .. برای بیان حقیقت اسلام و ارائه چهره‌ی اصلی آن تلاش جدی نمایند، و اسلامی را که سراپا منادی رحمت و مهرورزی است به جامعه بشریت معرفی کنند و به ماهیت خشونت و قتال بپردازند و موضع‌گیری اسلام را نسبت به آنها بیان دارند.

این رساله اثر اندیشمند معاصر کرد دکتر علی قره‌داغی است که در نوع خود بسیار ارزشمند می‌باشد. ایشان با تحلیلی کارشناسانه به موضوع و جایگاه خشونت در اسلام، یهودیت و مسیحیت می‌پردازد. و خداوند مهربان، حقیر را توفیق داد که آن را از عربی به فارسی ترجمه نمایم. ولی لازم به ذکر می‌دانم که ترجمه آیات آن عیناً از تفسیر نور اثر دکتر مصطفی خرم‌دل گرفته شده است. و در پایان صمیمانه از همکاری گرم استاد علی رحمانی و همچنین استاد عبدالله ایران به خاطر قبول زحمت بازنگری و ویرایش و تطبیق متن فارسی با عربی، نهایت تشکر و قدردانی داشته باشم و از خدای مهربان برای آنها آرزوی توفیق بیشتر می‌نمایم و در حقیقت تهیه و تنظیم و چاپ این اثر را مدیون زحمات و تلاش صمیمانه استاد ایرانی می‌دانم. و همچنین از مدیر محترم انتشارات پرتو بیان نیز جناب آقای یحیی پرتوی تشکر می‌نمایم. والسلام

ارجاعات و پاورقی‌ها
------------------
[1] - به نقل از مجله ژیوار شماره 22. ص 94 مقاله منطق تروریسم انتحاری مشکل اشغال و نه بنیادگرایی.
[2] - به نقل از کتاب اسلام و جنگ و جهاد، محمد عماره‌، مترجم احمد فلاحی ص25.
[3] - به نقل از مجله هه‌ژان شماره 18 و 17 بحث قتال.
[4] -مرجع پیشین.
[5] - به نقل از کتاب: السنن الهیة اثر دکتر عبدالکریم زیدان. ص68-69